حقیقت نارنگی !

حقیقت نارنگی !

زندگی در جزئیات آفرینش
حقیقت نارنگی !

حقیقت نارنگی !

زندگی در جزئیات آفرینش

خانه ی دوست کجاست؟

در فلق بود که پرسید سوار


آسمان مکثی کرد


رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شنها بخشید


و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت:


"نرسیده به درخت


کوچه باغی است که از باغ خدا سبز تر است


و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است


می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ، سر به در می آرد


پس به سمت گل تنهایی می پیچی


دو قدم مانده به گل


پای فواره جاوید اساطیر زمان می مانی


و تو را ترسی شفاف فرا می گیرد


در صمیمیت سیال فضا، خش خشی می شنوی


کودکی می بینی


رفته از کاج بلندی بالا، جوجه بردارد از لانه نور


و از او می پرسی:

 

خانه دوست کجاست؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد