حقیقت نارنگی !

حقیقت نارنگی !

زندگی در جزئیات آفرینش
حقیقت نارنگی !

حقیقت نارنگی !

زندگی در جزئیات آفرینش

http://bluefreinds.persiangig.com/image/4i3je5e.jpg


آسیمه سر رسیدی
از غربت بیابان

دلخسته دیدمت در
آوار خیس باران

وا مانده در تبی گنگ
ناگه به من رسیدی

من خود شکسته از خود
در فصل نا امیدی

در برکهء دو چشمت
نه گریه و نه خنده

گم کرده راه شب را
سرگشته چون پرنده

من ره به خلوت عشق
هر گز نبرده بودم

پیدا نمیشدی تو
شاید که مرده بودم
 
من با تو خو گرفتم
از خنده ات شکفتم

چشم تو شاعرم بود
تا این ترانه گفتم

در خلوت سرایم
یک باره پر کشیدی

آن گاه ای پرنده

بار دگر پریدی

.

.

.


پ.ن : رمزی بود! :دی !

نظرات 1 + ارسال نظر
پرنده شنبه 20 آذر 1389 ساعت 12:01 ب.ظ

من نمی دونم چرا تازگی همه از من حرف میزنن
خوبی دخملم؟؟؟؟؟؟
بابا چه عجب.....
دیگه مردم دانشگاهی شدن و وقت ندارن

:دی

شکر خدا, شما چطوری؟ خوبی؟ :)

لبخند ...
ای بابا .. بله بله ..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد