حقیقت نارنگی !

حقیقت نارنگی !

زندگی در جزئیات آفرینش
حقیقت نارنگی !

حقیقت نارنگی !

زندگی در جزئیات آفرینش

نظم و عدل

بسم الله الرحمن الرحیم




ای موسی من شش چیز را در شش جا قرار دادم و بندگانم درجای دیگر آن رامی طلبند :
1-آسایش رادربهشت قراردادم ، دردنیا می طلبند.

2-علم رادرگرسنگی قراردادم ، درهنگام سیری می جویند.

3- بی نیازی رادرقناعت نهادم ، درزیادی مال می طلبند.

4-عزت رادر بیداری شب نهادم ، درجوارقدرتمندان می گردند.

5-رفعت رادرفروتنی قراردادم ، درتکبر وغرور جستجومی کنند.

6- وبالاخره استجابت دعا را در حلال مقدرکردم.

باز کن پنجره را

بسم الله الرحمن الرحیم



there is a plan to make all of this right

:)

!


http://raoros.files.wordpress.com/2008/02/blue-rose.jpg

buzz

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

دانی مشکل توان بریدن ؟ ۸->

بسم الله الرحمن الرحیم



پاره ی تن به هر جهت ! ..


با پاره ی روحم چه کنم ..



خدایا شکرت :‌)

خدا .. بغض سنگین :)

بسم الله الرحمن الرحیم




چند وقت است دلم می گیرد
دلم از شوق حرم می گیرد

مثل یک قرن شب تاریک است
دو سه روزی که دلم می گیرد

مثل این است که دارد کم کم
هستیم رنگ عدم می گیرد

دسته سینه زنی در دل من
نوحه می خواند و دم می گیرد

گریه ام، یعنی باران بهار
هم نمی گیرد و هم می گیرد

بس که دلتنگی من بسیار است
دلم از وسعت کم می گیرد

لشکر عشق، حرم را به خدا
به خود عشق قسم می گیرد

.

.

.

 

(قیصر امین پور)

آیا؟

تو چی فکر می کنی؟

http://bluefreinds.persiangig.com/image/4i3je5e.jpg


آسیمه سر رسیدی
از غربت بیابان

دلخسته دیدمت در
آوار خیس باران

وا مانده در تبی گنگ
ناگه به من رسیدی

من خود شکسته از خود
در فصل نا امیدی

در برکهء دو چشمت
نه گریه و نه خنده

گم کرده راه شب را
سرگشته چون پرنده

من ره به خلوت عشق
هر گز نبرده بودم

پیدا نمیشدی تو
شاید که مرده بودم
 
من با تو خو گرفتم
از خنده ات شکفتم

چشم تو شاعرم بود
تا این ترانه گفتم

در خلوت سرایم
یک باره پر کشیدی

آن گاه ای پرنده

بار دگر پریدی

.

.

.


پ.ن : رمزی بود! :دی !

آرامش روح

کیف می کردم وقتی برادرم زل می زنه به صفحه ی تلوزیون و مختارنامه نگاه می کنه!


بعد هم می گه:

چقدر خوبه این ها طرفدار امام علی (ع) و امام حسین (ع) دست هم برنمی دارند..

می گه لیلی و مجنون که عاشق آدم بودند آخرش اون طوری شدند

خوب این ها عاشق خدا هستند... معلومه دست بر نمی دارند.

lifefact

آغاز به کار وبلاگ :


27 آبان 87


کامپیوتر کنار هال خونه.

اینترنت و دایل آپ ..

چایی می خورد تو اینترنت می چرخید.

اطلاعات خیلی کمی داشت.

سایت بلاگ اسکای تو هیستری بود.

بازش کرد..

سایت فارسی یک سری مراحل و طی کرد!
اصلا نمی دونست چرا وبلاگ می زنه؟

می خواست باهاش چی کار کن ه؟

.

..

به همین خنکی و بی هیچ هدفی تاسیس شد!!

اولش با یک سری مطالب هر چند وقت یک بار بروز می شد..

خدا ... خدا ... (مطالب آماده ..)

با مطالبی مثل جمله های قشنگ از افراد بزرگ.

استیفن هاوکینگ

اهرام مصر

سیاهچاله ها

مباحث مورد علاقه اش..

یک وبلاگ کپی پیستی!


بعد زبون باز کرد..

گه گاهی از زبون صاحب وبلاگ می نوشت و حالش و بیان می کرد..

یا می خواست انرژی بده یا حس!


بعد دوباره شد مطالب افراد دیگ ه اما با دقت نظر بیظ تری در انتخاب!

و هدفمند تر


و آخر دوباره نوشت اینبار برای این که اگر یک نفر گذرش افتاد یه چیزی دستگیرش بش ه..

یک چیزی یادم بده و شاید یک چیزی به فکرش بیاندازه..


به هر حال اولین ها برای من ثابتند و جانشینی ندارند.

این اولین وبلاگ من ه.

رشد دو سال ه ی من ..

پس با پستی ها و بلندی ها دوسش دارم!


از اول هم با اسم حقیقت زندگی شروع شده.. lifefact..

امیدوارم این وبلاگ حرفی نزده باشه که کسی و دلخور کن ه..

حرفی نزده باشه که کسی و نا امید کنه..

امیدوارم برای همه خیر باشه و خیر باشه و خیر..


با تاخیر تولدت مبارک وبلاگ من.نبودم اما روز تولدت یادم بود!





blushdown.gif



همیشه آرام باش ..

برای داشتن آرامش :



۱-نگاه کردن به عقب و تشکر از خدا

۲-نگاه کردن به جلو و اعتماد به خدا

۳-نگاه کردن به اطراف و خدمت به خدا

۴-نگاه کردن به درون و پیدا کردن خدا


به استاد هم گفتم! چادر...

دخترک توی اتوبوس چادر بر سر ...


نارنگی پوست می کند و سرش و بالا می گرفت و می انداخت کف اتوبوس!

مثل خرگوشی که سر در برف کرده تا پیدا نشه!

جرق ه!

تا اومدم بگم : آ !

دوستم گفت : ببخشید دختر خانم لطفا نریزید درست نیست.


خندید!!...


و ادامه داد ...


گفتم : ببخشید خانم اینجا فضای عمومی . حق الناس از این نظر ه که درست نیست.


و دوستم : بدید من ببرم بریزم سطل آشغال..

دختر خانم : دیگه نمی ریزم...


باید می گفتم.. ولی فکرم صد هزار تا جا رفت :

اگر در خانواده او را تربیت نکردند ایراد از اوست؟

اگر دلش بشکنه ارزش داره؟

اگر شرمنده بشه؟


به دوستم : شکلات داری؟!

بهش تعارف کن ازش عذر خواهی کن و بدونه برای خودش گفتیم ..


خدایا هیچ وقت مجبورم نکن دهان به نصیحت باز کنم.

و کاری نکنم که نصیحتم کنند!


چرا مردم از نصیحت هایی که بهش عمل نمی کنند و نشنیده اند خسته اند!؟!


امیدوارم این هم اتوبوسی هر جا هست موفق باشه و از ما ناراحت نباشه..

شاید داری می خوانی این متن و خدا رو چه دیدی :‌)

.

.

.

می دونی چادر برای من و تو مسئولیت میاره؟!

ساختن

لحظه به لجظه ...


ثانیه به ثانیه ..


زندگیم بهتر می شود..


خدایا شکرت


بهترین زندگی را خواهم ساخت!!... چون می خواهم..چون می توانم..

زندگی زیبا اما گاهی اشتباه می کنیم.

خدا

می دونم در اون حد نیستم.

می دونم...


ما از تو دم می زنیم.

می گیم دوستت داریم ولی ... .


ولی خدا نگرانم..

واسه کسانی که جلوی چشمم پر پر می شن.


کسانی که پر از انرژی

پر از خوبی

پر از توانایی

.

.

.


اما نگرانند که کی یک نفر را زود تر به شام دعوت می کنه!؟

دنیا پر می شه از لیلی های دم دستی!..


خدا نیار روزی رو که دغدغه هام اینقدر کوچیک بشه.

خدا کمک کن به همه مون.

.

.

به امبد اون روز که همه مون

خلیفه ی خدا روی زمین باشیم.

تو

او

شما

آن ها

ما ... لبخند

اون با من!!

بیا تا لیلی و مجنون شویم، افسانه اش با من
بیا با من به شهر عشق رو کن، خانه اش با من
بیا تا سر به روی شانه هم را ز دل گوییم
اگر مویت چو روزم شد پریشان، شانه اش با من
در میخانه چشمت، به گلگشته نگه وا کن
خرابم کن خراب، آبادی ویرانه اش با من

سلام ای غم، سلام ای همزبان مهربان دل
پر پرواز وا کن چون پرستو، لانه اش با من
مگو دیوانه خو زنجیر گیسو را ز هم وا کن
دل دیوانه دیوانه دیوانه اش با من

در این دنیای وانفسای حسرت زای بی فردا
خدایا عاشقان را غم مده، شکرانه اش با من

مگو دیگر سمندر در دل آتش نمی سوزد
تو گرمم کن به افسون، گرمی افسانه اش با من

چه بشکن بشکنی دارد، فلک در کار سرمستان
تو پنهان بشکن این، نشکستن پیمانه اش با من

رنگین کمان

همه چیز گاه اگر کمی تیره می نماید

باز روشن می شود زود

تنها فراموش نکن این حقیقتی است

بارانی باید تا رنگین کمانی برآید...


http://www.arrowphotos.com/images/Topics/Rainbows/WW1S1465-1sAP.jpg