دخترک توی اتوبوس چادر بر سر ...
نارنگی پوست می کند و سرش و بالا می گرفت و می انداخت کف اتوبوس!
مثل خرگوشی که سر در برف کرده تا پیدا نشه!
جرق ه!
تا اومدم بگم : آ !
دوستم گفت : ببخشید دختر خانم لطفا نریزید درست نیست.
خندید!!...
و ادامه داد ...
گفتم : ببخشید خانم اینجا فضای عمومی . حق الناس از این نظر ه که درست نیست.
و دوستم : بدید من ببرم بریزم سطل آشغال..
دختر خانم : دیگه نمی ریزم...
باید می گفتم.. ولی فکرم صد هزار تا جا رفت :
اگر در خانواده او را تربیت نکردند ایراد از اوست؟
اگر دلش بشکنه ارزش داره؟
اگر شرمنده بشه؟
به دوستم : شکلات داری؟!
بهش تعارف کن ازش عذر خواهی کن و بدونه برای خودش گفتیم ..
خدایا هیچ وقت مجبورم نکن دهان به نصیحت باز کنم.
و کاری نکنم که نصیحتم کنند!
چرا مردم از نصیحت هایی که بهش عمل نمی کنند و نشنیده اند خسته اند!؟!
امیدوارم این هم اتوبوسی هر جا هست موفق باشه و از ما ناراحت نباشه..
شاید داری می خوانی این متن و خدا رو چه دیدی :)
.
.
.
می دونی چادر برای من و تو مسئولیت میاره؟!
واقعا آدمای چادر به سر چرا نمیدونن که مسولن در مقابل..........
بل ه ...
ممنونم دخمل با معرفت که هر وقت آپ میشی به منم سری میزنی
وبلاگت و دوست دارم
eee...yadesh be kheir...
تا کجاها رفتی ، چشمک
اوهوم یادش بخیر :)