می خوام بنویسم .... دوست ندارم نوشته هامو توی وبلاگ بذارم ولی ....
به خاطر یک در خواست می نویسم ....
می نویسم از .....
اقرا .. اقرا بسم ربک الذی خلق...خلق الانسان من علق ....
خلق کردی انسان را ... هدایت کردی انسان را ....
بخوان به نام پروردگارت .... پروردگاری که خلق کرد .. ...
آفریننده...
خدا ...
عشق ....
و انسان ...انسان زمینی .... خدای آسمون ... چقدر با هم فاصله داریم خالق من ...
وقتی من و آفریدی گفتی از رگ گردن نزدیک ترم .... چرا من تو آسمونا دنبالت می گردم ... !!
تو روی زمین پیش منی... شایدم من تو آسمون پیش تو ....
پیش من .... یادم میاد یکی می گفت همیشه با کسی دوست باش که دلش اونقدر بزرگ باشه برای جا کردن
خودت توی دلش نخواد خودت و کوچیک کنی ...
پس چرا ...؟!؟! چرا انسان رو انتخاب کردی ؟! تو با اون عظمتت کوچیک میشی اندازه ی فهمم با من دوست میشی ..
ولی من به این کوچیکی یادم میره خودم و توی دل دریایی تو جا کنم ...!!!
ای خدااااااااااااااااااااا
خیلی زیبا بود.حیف این قلم که نمی نویسه.
دختر تو که اینقدر نابغه ای چرا نوشته هایی که می نویسیو تو وبلاگت نمی نویسی؟!!.بنویس ما با آغوش باز ازت می استقبالیم دوستم.بنویس8->:دی
عالی بود واقعا لذت بردم مرسی
راست می گه سارا؛بنویس میدونم حس می کنی از ارزش این حسا وکلمات کم می شه ولی اینطور نیست چون دیگران رو با این حسا همراه می کنی
خوشحال می شم به من هم سر بزنین
خیلی ممنون
با اجازه من شما رو لینک کردم تا آدرس وبلاگتون و داشته باشم .
اگه دوس نداشتین بگید پاک کنم ...
بازم ممنون