حقیقت نارنگی !

حقیقت نارنگی !

زندگی در جزئیات آفرینش
حقیقت نارنگی !

حقیقت نارنگی !

زندگی در جزئیات آفرینش

خدا ......

خدایا چرا اینقدر به من تلنگر می زنی ..... من می دونم بزرگی عظیمی مهربونی ....

ولی انسانم و فراموشکار ... یادم میره مهربونیات....یادم میره بخششات...توام تا می بینی یادم میره تلنگر می زنی ....

می گی من هستم .... دوباره دلم میشکنه می گم چرا یادت می ره ؟!

می گم دیوونه مگه تو به غیر اون کسی و داری ؟!

می گم یادت نره ! به خودم قول هم می دم! ... ولی ...

باز یادم می ره .... اینقدر بهم تلنگر نزن تو که می دونی آدم بشو نیستم !!!

ولی ... نه ولم نکن ....تنهام نذار ....درسته فراموش کارم ....درسته حواسم پرته .....درسته سرگرمم ....درسته الکی خوشم ...

ولی ... ولی....ولی .....خیلی دوست دارم ....

باور کن .... تو المالک هستی ... مالک من .... من و به کسی نفروش .... به کسی واگذار نکن ....

حتی .... به خودم .....

نظرات 3 + ارسال نظر
یه دوست سه‌شنبه 3 شهریور 1388 ساعت 01:52 ق.ظ

خدایا ، یادم بده ، یادم باشه ، یادت باشم.
خدا هیچکدوم از مارو به خودمون وانگذاره که کارمون تمومه...

تنها چهارشنبه 4 شهریور 1388 ساعت 01:44 ق.ظ http://manodonya.blogsky.com

این دعای همیشگی منم هست
هیچوقت به المالک اینطوری نگاه نکرده بودم مرسی

یگانه شنبه 7 شهریور 1388 ساعت 12:37 ب.ظ

همونی که برات س ام س کردم!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد